« انسانها همیشه به دنبال خوشبختی، آرامش، عشق، بهره وری مطبوع از زندگی و درک و شعور بیشتر هستند. با این وجود، در کمال تعجب می توان شاهد افرادی بود که در طول زندگی شان به دنبال یافتن دلائلی برای احساس بدبختی خویش هستند. این عده عملا شرائطی فراهم می کنند تا احساس بیچارگی همواره وجودشان را در بر بگیرد.
عجیب تر از همه آنکه احساس بدبختی و حتی ایجاد ترحم در دیگران، نفعی برای شان حاصل نمی کند. نه قادر هستند معشوق خوبی باشند و نه از سر نکبت و بیچارگی که مدام بازتولید می کنند سودی نصیب شان می شود. سئوال اساسی این است که چرا این نوع انسانها مصرانه بر ذلیلی و بدشانسی و بیچارگی خود تاکید می ورزند؟
بعد از سالها توجه و دقت در رفتار آدم هایی که همیشه بدبخت جلوه می کنند و پس از جمعبندی نظرات متفکرینِ روان درمانگری که می شناسم به یک جواب برای این عادت های ناهنجار رسیدم. به نظر من ایجاد یک شخصیت بدبخت و نالان به خودی خود کاری است کارستان. به نظر من رضایتمندی که بعضی افراد با خلاقیت و تلاش خستگی ناپذیر برای تهیه یک هویت مایوس و بدبخت، نصیب خود می سازند از دردسری که برای خود فراهم می کنند سودمندتر است.ذکر این نکته ضروری است که هدف من تعریفِ رفتار و عادت افرادی است که زندگی معمولی دارند و در فقر زندگی نمی کنند و مریضی وحشناکی ندارند. در محیط زندگی شان شرائط کمابیش مساعدی برای رشد و شکوفایی دارند و خدای نکرده درگیر بلاهای خانمان سوز نشده اند و یا حتی در اجتماع شان خبری از جنگ و گرسنگی نیست. ولی با این وجود، احساس بدبختی، یاس و ذلت را از طریق قوه تخیل و برنامه رفتاری بسیار خودساخته تدارک می بینند.
برای شناخت بیشتر این آدم ها اجازه دهید از رفتارهای بسیار فاحشی که نشانه های زندگی بدبخت کننده است نظیر اعتیاد به قمار، مواد مخدر و خشونت به عزیزان، عبور کنیم. چون شرط اساسی برای وانمود کردن به بدبخت بودن این است که تظاهر کنند آدم های معمولی و عملاً خوشبختی هستند. فقط از این طریق است که افراد همیشه نالان می توانند چهره قابل قبول تری از بیچارگی خود ارائه دهند و به رضایتمندی مورد نظر خود دست یابند.
آنها نمی خواهند هیچ بهانه ایی به دست دیگران بدهند تا نسبت به رفتار شان مظنون گردند. هنر این نوع افراد در این نهفته است که نه تنها حس ترحم دیگران را به صورت منطقی برانگیزانند بلکه در ضمن می توانند به خوبی در ایجاد احساس گناه در دیگران و اینکه اجتماع پیرامون در بدبختی آنها نقش دارند نیز موفق گردند.
این نوع افراد با هنرنمایی زیرکانه می خواهند به دیگران بقبولانند که آدم هایی معمولی هستند که خواهان زندگی مطلوب می باشند ولی چرخه ِنکبت و مصیبتِ زندگی آنها را به روز سیاه نشانده است. آدم های پیرامون این افراد به ظاهر بدبخت فقط در این صورت است که با تمام وجود همدردی و ترحم خود را نثارشان می سازند.
شناسایی آدم هایی که نالان و بیچاره جلوه می کنند سخت است چون بازیگران توانمندی هستند ولی بخشی از خصلت و عادت های شان را برای تان بر می شمرم: افراد به ظاهر مایوس و بدبخت تلاش می کنند نشان دهند که همیشه نگران وضعیت مالی شان هستند و روزگارشان از این که هست نیز بدتر خواهد شد. آنها می خواهند به همه نشان دهند که شدیداً به همه علائم زندگی و مصرف و رابطه عاطفی اظهار بی علاقگی می کنند.
آدم هایی که دوست دارند بیچاره و بدبخت شناخته شوند مدام رفتار خود را مورد نکوهش و انتقاد قرار می دهند. آنها با آدم هایی روابط عشقی و عاطفی ایجاد کنند که از یک ناهنجاری بزرگ نظیر اعتیاد و یا قمار در رنج هستند و اصرار می ورزند که به کمک آنها بشتابند و تصحیح شان کنند. انها با جدیدت تمام، عمداً از هر نوع قدردانی و سپاسگزاری از محبت یا یاری دیگران سر باز می زنند.
آدم های ذلیل و بیچاره نما، مدام خانواده خود را مسئول بدبختی های شان معرفی می کنند. با صراحت اعلام می کنند که لذت های زندگی را مهم نمی دانند چون این نوع امیال و خواسته ها متعلق به انسان های سطحی است. آنها در ضمن مدام از گذشته خوبی که داشته اند حرف می زنند و افسوس شان را در هر فرصتی به خاطر از دست دادن دوران خوبی که داشته اند گوشزد می کنند. آنها بدبین و منفی باف و ایرادگیر هم هستند.»